گونتر نیتشك (Gunther Nitschke) تحت عنوان تشریح دنیای زنده مجاور، بین فضای اقلیدسی و عالم تجربی یا ذات، تفاوت قائل میشود و چنین اظهار عقیده میكند كه عالم تجربی مركزی دارد كه عبارت است از بشر ذیشعور و از این رو دارای سیستمی است عالی از جهات و مسیرها كه با حركات بدنی آدمی تغییر مییابند، یعنی فواصل و جهات با توجه به انسان تثبیت شدهاند. در اینجا نیتشك تعریف خوبی از عالم ادراك ارائه میدهد، ولی این حقیقت را در نظر نمیگیرد كه هر ادراكی بایستی به سیستم پایدارتری از طرحها (تصورات) معطوف شود تا مفهومانگیز گردد. وقتی كه عالم ادراك به عنوان سرفصلی در نظر گرفته شود، بحث اصولی درباره فضای معماری غیرممكن میگردد. چرا كه در اینصورت هرچه را كه كسی بر اساس عالم ادراك توصیف كند، تجارب عینی معماری است و در آن صورت شخص مجبور خواهد بود به این نتیجه بیهوده برسد كه معماری زمانی موجودیت می یابد كه فقط از طریق تجربه حاصل شده باشد. به همین جهت ذكر این نكته كه انسان غالباً مركز فضای معماری است و مسیرها و جهات آن با حركات بدن وی تغییر مییابند، امر درستی نیست. بلكه قدر مسلم اینكه معماری بالنفسه قائم به ذات خود و جدا از توهمات و دارای مراكز و جهات مخصوص به خود میباشد.